در فصل اول نویسنده به این می‌رسد که ذهنیت اکثر آدم‌ها نسبت به پول و به دست آوردن آن نادرست است و به اصطلاح یک دیوار ذهنی قوی در برابر پول در ذهن آدم‌ها قرار گرفته است. مثل اینکه پول چرک کف دسته!، پول زیاد بدست آوردن یعنی دزدی کردن، پول زیاد باعث اسراف بیشتر می‌شود، و از این قبیل موارد. در بخش دوم نویسنده درباره 17 تفاوت فکری بین افراد فقیر و ثروتمند می‌گوید و هر کدام از این تفاوت‌های فکری را توضیح می‌دهد و راهکار آن‌ها را بیان می‌کند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ثروتمندان معتقدند که زندگی‌شان را خودشان می‌سازند اما فقرا معتقدند زندگی برایشان تصادفی پیش می‌آید: باور کنیم، باور کنیم که تمام موفقیت‌ها را خودمان بوجود می‌آوریم. خودمان بین کشمکش موفقیت و عدم موفقیت یکی را انتخاب می‌کنیم. معمولاً افراد فقیر راحت‌ترین و آسان‌ترین راه را انتخاب می‌کنند که نتیجه آن جز شکست نیست. آن‌ها همیشه نقش قربانی را بازی می‌کنند و تیکه کلام آن‌ها هم: من بدبخت هستم! من شانس ندارم! خدا تقدیر من را سیاه نوشته است!
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ثروتمندان معتقدند که زندگی‌شان را خودشان می‌سازند اما فقرا معتقدند زندگی برایشان تصادفی پیش می‌آید: باور کنیم، باور کنیم که تمام موفقیت‌ها را خودمان بوجود می‌آوریم. خودمان بین کشمکش موفقیت و عدم موفقیت یکی را انتخاب می‌کنیم. معمولاً افراد فقیر راحت‌ترین و آسان‌ترین راه را انتخاب می‌کنند که نتیجه آن جز شکست نیست. آن‌ها همیشه نقش قربانی را بازی می‌کنند و تیکه کلام آن‌ها هم: من بدبخت هستم! من شانس ندارم! خدا تقدیر من را سیاه نوشته است!
اسنیپت داینامیک شما در اینجا نمایش داده می‌شود...
این پیام به این علت نمایش داده شده است که فیلتر و الگوی مورد استفاده را با هم ارائه نکردهاید.