شعار شرکت در اینجا قرار میگیرد

کتاب هیچ وقت دروغ نگو / نون

مشخصات:

نویسنده: فریدا مک فادن

مترجم: صبا ایمانی

نشر: نون

تعداد صفحات: 264

https://www.parafstore.com/web/image/product.template/1968/image_1920?unique=50467b2

1,890,000 ریال 1890000.0 IRR 1,890,000 ریال

1,890,000 ریال

قابل فروش نیست

    این ترکیب وجود ندارد.

    شرایط و ضوابط
    تضمین 30 روزه بازگشت وجه
    ارسال: 2 الی 3 روز کاری

    پاتریشیا و ایتن به خانه وارد می‌شوند. در کمال تعجب، اسباب و اثاثیه‌ی خانه کامل است، اما مشخص است مدت زمان‌ زیادی هیچ‌کس در خانه زندگی نکرده. کتابخانه‌ی بزرگی توجه تریشیا را جلب می‌کند. تا زمانی که کولاک متوقف شود و مشاور املاک سربرسد، تریشیا ترجیح می‌دهد با کتابی خودش را سرگرم کند. پرتره‌ی آویخته‌شده به دیوار و چند کتاب روان‌شناسی در قفسه‌ی کتاب‌خانه از روان‌شناسی به نام دکتر ادرین هیل، تریشیا و ایتن را به این فکر فرو می‌برد که این خانه متعلق به دکتر هیل بوده است؛ روان‌شناسی که مدتی پیش خبر ناپدید شدن و قتل او در صدر اخبار قرار گرفته بود و در نهایت نیز نتوانسته بودند قاتل او و جنازه‌اش را پیدا کنند.


    در خانه‌ی مشکوک و مرموزی که وصف آن رفت، زن‌ و شوهرْ عناصر غیرعادیِ خانه را دنبال می‌کنند و بیش از پیش متوجه رازی بزرگ در دل آن می‌شوند. تریشیا رونوشت‌های فایل‌های صوتی دکتر هیل با بیمارانش را پیدا می‌کند. همان‌طور که تریشیا به نوارهای کاست گوش می‌دهد، از زنجیره‌ی وحشتناک وقایعی که منجر به ناپدید شدن مرموز دکتر هیل شده، مطلع می‌شود. اولین نوار مربوط به مصاحبه با بیمارِ مبتلا به پی‌تی‌اس‌دی است که در یک شبِ وحشتناک در کلبه‌ای جنگلی از حادثه‌ای مرگبار و شدیداً تروماتیک نجات یافته. او به همراه نامزد و دوستانش به تعطیلات رفته بوده‌اند که نامزد و دوستانش به دست یک روانی به قتل می‌رسند.


    تریشیا تا آخر شب نوارها را یکی‌یکی پخش می‌کند. با گوش دادن به هرکدام، تکه‌ی تکان‌دهنده‌ای از پازل در جای خود قرار می‌گیرد و راز ناپدید شدن دکتر آدرین هیل به آرامی رمزگشایی می‌شود. در آخر، تریشیا به آخرین کاست می‌رسد؛ نواری که تمام حقیقت هولناک را فاش می‌کند.


    این کتاب با ترجمه‌ی صبا ایمانی و به کوشش نشر نون روانه‌ی بازار شده است.


    افتخارات کتاب هیچ‌وقت دروغ نگو

    اثر پرفروش آمازون

    کتاب پرفروش نیویورک‌ تایمز

    از پرفروش‌ترین‌های ساندی‌ تایمز

    نکوداشت‌های کتاب هیچ‌وقت دروغ نگو

    هیچ‌وقت دروغ‌ نگو رمانی هیجان‌انگیز است که مخاطب را از لحظه‌ی اول به درون خود می‌کشد و او را تا پایانِ تکان‌دهنده‌اش با خود همراه می‌کند. (کان مک کوئسچن)

    فریدا مک‌فادن باری دیگر با تریلری جذاب و شگفت‌انگیز مخاطب را میخکوب می‌کند. (Caffeine Read Repeat)

    رمان هیچ‌وقت دروغ‌ نگو بهترین و تکان‌دهنده‌ترین کتاب فریدا مک‌فادن تا به امروز است. (ریون لین اسپالدینگ، Domestic Thriller Readers)

    من کتاب را در یک نشست خواندم، تأثیر صفحات پایانی تا مدت‌ها در من باقی خواهد ماند. (مارسیا ماتالون ناس، Domestic Thriller Readers)

    کتاب هیچ‌وقت دروغ نگو برای چه کسانی مناسب است؟

    طرفداران رمان‌های جنایی، تریلر، رازآلود و روان‌شناختی ارتباط عمیقی با رمان هیچ‌وقت دروغ‌ نگو برقرار خواهند کرد.


    در بخشی از کتاب هیچ‌ وقت دروغ نگو می‌خوانیم

    نوار تمام می‌شود و صدای کلیک دستگاه می‌آید و به‌طور خودکار خاموش می‌شود. طبق این نوار، ظاهراً ای. جِی دکتر هیل را مجبور کرده بود به جلسات درمانی با او ادامه دهد. شاید از او اخاذی می‌کرد.


    ولی از چه چیزی برای اخاذی از او استفاده کرده بود؟


    مطمئن نیستم بتوانم به بقیه‌ی نوارهای ای. جِی گوش کنم. چیزی در صدایش هست که موهای تنم را سیخ می‌کند. صدایش طوری است که صرفاً با گوش کردن به آن می‌توانی بفهمی آدم خوبی نیست.


    آدم شروری است.


    «تریشیا؟»


    با صدای ضربه‌ای که به در اتاق می‌خورد قالب تهی می‌کنم. قبل از آنکه در اتاق باز شود، فقط وقت می‌کنم دستگاه را داخل کشوِ بالای میز بگذارم. از اینکه درهای این خانه قفل ندارند واقعاً دارم دیوانه می‌شوم.


    «تریشیا؟» ایتن توی چهارچوب در ایستاده است. با اینکه چکمه پوشیده بود، برف پایین شلوار جینش را کمی مرطوب کرده است. «اینجا چی‌کار می‌کنی؟»


    خودکار روی میز را برمی‌دارم و هدفمند روی سطح چوبی براق میز ضرب می‌گیرم. «تصمیم گرفتم حالا که کار زیادی نیست که انجام بدم، یه‌کم روی رزومه‌م کار کنم.»


    این دروغ به اندازه‌ی کافی باورکردنی است. درحال‌حاضر، شغلی ندارم. قبلاً برای یک مجله‌ی آنلاین کار می‌کردم. می‌دانید که منظورم چه مجلاتی است... دوازده نکته برای جذب دوست‌پسرتان، پنج روش برای پیشبرد روابط، چطور بدون هیچ زحمتی شش کیلوگرم وزن کم کنید. من استاد تولید عنوان‌های جذاب بودم. ولی کمی بعد، درست قبل از عروسی‌ام، مجله یکهو ورشکست شد. طی ماه‌عسل قصد نداشتم دنبال کار بگردم، پس بهانه‌ای دستم آمد تا به بعد موکولش کنم. و حالا تقریباً شش ماهی می‌شود که بیکارم.


    این‌طور نیست که نخواهم کار کنم. می‌خواهم. واقعاً دوست دارم عضو فعال جامعه باشم. ولی یادم هست چقدر طول کشید تا جایگاهی دائمی در مجله پیدا کنم و خوشم نمی‌آید دوباره از صفر شروع کنم. رد شدن دردناک است، هر چند بخشی از فرایند درخواست کار است.