کتاب نیک سرشت / میلکان
مشخصات:
نیوسنده: بکی کندی
مترجم: شقایق الکائی
نشر: میلکان
تعداد صفحات: 311
دکتر بکی همان متخصص تربیتی باهوش و متفکریست که همهی ما منتظرش بودیم. (ایو رودسکی، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز)
دکتر بکی عمیقاً در حال تغییر روشهایی است که ما برای تربیت فرزندان خود استفاده میکردیم. کار نوآورانهی او به والدین نشان میدهد که چگونه باورها و رفتارهای موروثی را به چالش بکشند و الگوی چگونگی درک ما را از پویایی خانواده تغییر دهند. کار او گواه این است که ما میتوانیم پدر و مادری باشیم که میخواهیم باشیم. (گابی برنشتاین، نویسنده شماره 1 نیویورک تایمز)
دکتر بکی به والدین میآموزد که پایه و اساس تربیت فرزند ایجاد یک رابطهی مستحکم با اوست. نیکسرشت کتابی جذاب است که والدین میتوانند در هر مرحله از رشد، از نوزادی تا بزرگسالی، برای استمرار ارتباط خوب با فرزندان خود به آن مراجعه کنند. (ندرا تواب، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز)
دکتر بکی استدلالهای محکمی دارد مبنی بر اینکه خودسازی و رشد کودک با هم در ارتباط هستند. او به خوانندگان کمک میکند تا هر دو را به انجام برسانند. این کتاب سرشار از ایدههای مفید است... و والدین متوجه خواهند شد که ارزش وقت گذاشتن را دارد. (هفتهنامهی ناشران)
در زمانهای که والدین به منابع موثق و خوبی نیاز دارند، سخنان حکیمانه و بینش عمیق دکتر بکی گنجینهای از استراتژیهای عملی و حمایتهای ضروری را ارائه میدهد. کتاب نیکسرشت کتابی است که همهی ما در حال حاضر به آن نیاز داریم و یک عمر باقی خواهد ماند، تا در آینده نیز ما را در زندگی راهنمایی کند. (رشما ساوجانی، بنیانگذار Girls Who Code و نویسنده)
کتاب نیکسرشت برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به سلامت روحی فرزندان خود و تربیت صحیح آنها اهمیت میدهید، کتاب دکتر بکی انتخاب مناسبی برای شماست.
در بخشی از کتاب نیک سرشت: راهنمای تبدیل شدن به والدی که میخواهید باشید میخوانیم
بگذارید فرضیهای را که دربارهی شما و بچههایتان دارم بهاشتراک بگذارم: همهی شما نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان را «یه بچه ننر» خطاب میکنید، همچنان نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان خرابکردن برج چوبی خواهر کوچکترش را انکار میکند (گرچه شاهد وقوعش بودید)، او همچنان نیکسرشت است. وقتی میگویم «نیکسرشت»، به این معنی است که همهی ما در جوهرهمان، دلرحم، دوستداشتنی و سخاوتمندیم. اصل نیکی باطنی بستر تمامی کارهای من است. من بر این باورم که بچهها و والدین نیکسرشتاند و همین امر به من اجازه میدهد دربارهی «چرایی» رفتارهای بدشان کنجکاو باشم. این کنجکاوی به من امکان پرورش چارچوب و راهکارهایی را میدهد که در تغییر مؤثرند. در کتاب حاضر، هیچچیزی به اهمیت این اصل نیست. این اساس تمامی چیزهای پیشروست؛ زیرا به محض اینکه به خودمان بگوییم «خیلیخب، آروم باش... من نیکسرشتم... بچهم هم نیکسرشته...» متفاوت از زمانی مداخله میکنیم که اجازه میدادیم استیصال و خشم تصمیمهایمان را تعیین کنند.
قسمت سخت ماجرا این است که اختیارات را بهدست استیصال و خشم سپردن بسیار راحت است. درحالیکه هیچ والدی نمیخواهد به فرزندانش بدبین یا منفینگر باشد یا بدترین تصور را دربارهی فرزندانش داشته باشد. هنگامی که در گیرودار دوران سخت والدگری هستیم، طبیعی است که براساس فرضیهی بدی باطنی (عمدتاً ناآگاهانه) عمل کنیم. میپرسیم: «اون واقعاً با خودش فکر کرده که میتونه از این ماجرا قسر دربره؟» چون با خودمان تصور میکنیم که فرزندمان عمداً میخواهد از ما سوءاستفاده کند. میگوییم: «مشکلت چیه؟» چون تصور میکنیم عیبی در فرزندمان وجود دارد. فریاد میکشیم: «خودت بهتر میدونی!» چون تصور میکنیم فرزندمان عمداً سرپیچی یا تحریکمان میکند و خودمان را هم به همان شکل سرزنش میکنیم، پیش از آنکه در گودال یأس، خودبیزاری و شرم فروبرویم، با خود فکر میکنیم: «مشکل من چیه؟ خودم بهتر میدونم!»