کتاب مهمان نیمه شب / نون

مشخصات:
نویسنده: هدر گودنکاف

مترجم: علی قانع

ناشر: نشر نون
تعداد صفحات: 304

    این ترکیب وجود ندارد.


    به اشتراک گذاری محصول

    اکنون خرید کنین

    شرایط و ضوابط
    تضمین 30 روزه بازگشت پول
    ارسال: 2-3 روز کاری

    در بخشی از کتاب میخوانیم

    وایلی دست‌های سرد و ترک‌خورده‌اش را به صورتش زد و جیغ کشید. یک کودک بی پناه. کودکی جلوی حیاط خانه‌اش افتاده بود. او از میان برف‌ها به طرفش دوید و فوراً پایش پیچ خورد، خم شد به جلو و با دست راستش سقوط کرد. احساس کرد استخوانش شکسته و منتظر درد شدیدی بود، که این‌طور نشد. چراغ‌قوه روی یخ سُر خورد و مثل چرخ گردونی چرخید تا اینکه بالاخره از حرکت ایستاد و نورش افتاد روی کودک که بی‌حرکت مانده بود و چهره‌اش را روشن کرد. او مانند یک مجسمۀ یخی می‌درخشید.


    وایلی همان‌جا افتاده بود؛ مبهوت، در چند قدمی صورت کودک. چشمان کودک بسته بود، و انگشت شستش در دهانش. جوی کوچکی از خون از سرش جریان داشت. وایلی نمی‌توانست تشخیص بدهد که نفس می‌کشد یا نه. وایلی ناله‌ای کرد و فقط با استفاده از دست چپ خود به زانو نشست. انگشت‌ها و بعد دستش را خم و راست کرد که آسیبی ندیده باشد. درد داشت، اما فکر نمی‌کرد شکسته باشد. قدری به جلو خزید تا اینکه درست در کنار کودک قرار گرفت. نمی‌دانست چه کند. آیا باید سعی می‌کرد او را حرکت دهد؟ مشخصاً از ناحیۀ سر آسیب دیده بود، اما اگر آسیب نخاعی نیز داشت چه؟ وایلی باید برای درخواست کمک تماس می‌گرفت، اما آیا آمبولانس می‌توانست در این توفان تمام مسیر را طی کند؟ اصلاً این‌طور فکر نمی‌کرد. وایلی آهسته گفت: «هی.» لایۀ یخ نازکی را از روی گونۀ رنگ‌پریده‌اش پاک کرد. پسرک واکنشی نشان نداد. وایلی انگشتش را زیر بینی او فشار داد. آیا نفس می‌کشید؟